معنی و نکته های کتاب فارسی هشتم برای سال تحصیلی 1400ـ1399 ؛ویژه ی دانش آموزان عزیزم در هر چهارکلاس هشتم(طاهره مسجدی ـ دبیر ادبیات، املا، نگارش)
ستایش ـ شاعر: مستوره کردستانی؛ صفحه ی 9 فارسی هشت
ای نامِ نکویِ تو، سر دفتر دیوان ها/ وی طلعتِ روی تو، زینت دِه عنوان ها(دیوان ها و عنوان ها «قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅ای خدایی که نامِ خوبِ تو، سرآغاز تمام کتاب ها است و چهره ی درخشان تو، زینت بخش(زیباکننده ی)
هر عنوانی است./ طلعت: درخشندگی/ دیوان ها: کتاب های شعرِشاعران
شعر « به نام خدایی که جان آفرید» از کتاب: بوستان ـ شاعر: سعدی؛ قالب شعر: مثنوی؛ هدف: آشنایی و درک خداوند؛ صفحه ی 10 فارسی هشتم
1ـ به نام خداوند جان آفرین/ حکیم سخن در زبان آفرین(جان و زبان«قافیه اند» و واژه ی «آفرین» ردیف)
ستایش ـ شاعر: مستوره کردستانی؛ صفحه ی 9 فارسی هشت
ای نامِ نکویِ تو، سر دفتر دیوان ها/ وی طلعتِ روی تو، زینت دِه عنوان ها(دیوان ها و عنوان ها «قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅ای خدایی که نامِ خوبِ تو، سرآغاز تمام کتاب ها است و چهره ی درخشان تو، زینت بخش(زیباکننده ی)
هر عنوانی است./ طلعت: درخشندگی/ دیوان ها: کتاب های شعرِشاعران
شعر « به نام خدایی که جان آفرید» از کتاب: بوستان ـ شاعر: سعدی؛ قالب شعر: مثنوی؛ هدف: آشنایی و درک خداوند؛ صفحه ی 10 فارسی هشتم
1ـ به نام خداوند جان آفرین/ حکیم سخن در زبان آفرین(جان و زبان«قافیه اند» و واژه ی «آفرین» ردیف)
⬅به نام خدایی[آغاز می کنم] که به انسان، جان بخشید و سخن گفتن را به او یاد داد./
آرایه: تلمیح(به آیه قرآن: خَلَقَ الانسانَ، عَلَّمهُ البَیان؛ سوره الرحمن: انسان را آفرید و به
او سخن گفتن آموخت)/ زبان(مجاز از دهان) / نکته دستوری: مفعول(سخن گفتن) /
اندر: شکل قدیم حرف اضافه ی « در » / متمّم(زبان)
2ـ خداوندِ بخشنده ی دستگیر/کریم خطابخشِ پوزش پذیر(دستگیر و پوزش پذیر«قافیه اند» و «ردیف»نداریم)⬅
خداوندی که انسان ها را در کارها، یاری می کند و خطاهایش را نادیده می گیرد و عُذرش را می پذیرد./
آرایه: دستگیر(کنایه از یاری کننده) / واج آرایی(مصوّت ـِ و صامت ش) / دستگیر: یاری کننده/
چهار ترکیب وصفی داریم(1ـ خداوند بخشنده 2ـ [ خداوند ] دستگیر 3ـ کریم خطابخش
4ـ [ کریم] پوزش پذیر)
3ـ پرستار ِامرش همه چیز و کس/بنی آدم و مرغ و مور و مگس(کس و مگس«قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅ همه ی موجودات، مُطیع و فرمانبُردارِدستورِخداوندهستند./ مور: مخفّف
مورچه/ بنی آدم: فرزندانِ آدم/ آرایه: بنی آدم و مرغ و مور و مگس(مجازاً همه ی موجودات)/
مراعات نظیر(مرغ، مور، مگس)/ *نهاد(همه چیز و کس)/ مسند(پرستار امرش)
4ـ یکی را به سر، برنهد تاجِ بخت/یکی را به خاک اندرآرد زِ تخت(بخت و تخت«قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅خداوند هر کسی را بخواهد به اوجِ بزرگی و عظمت می رساند و هرکسی را که بخواهد عظمتش
را می گیرد و به پَستی و خواری می رساند. / زِ مخفّف از/ اندر: شکل قدیم در(حرف اضافه)/
آرایه: تضادکنایی(از تخت به خاک آوردن، تاج بر سر نهادن)/
ازتخت به خاک آوردن(کنایه از پَست کردن)/ به سر نهادن تاج(کنایه از به عظمت و خوشبختی رساندن)
/ تلمیح(آیه؛تُعِزُّ مَن تَشاء و تذلُّ مَن تشاء: هرکس را بخواهی، عزّت می دهی و هرکه را بخواهی
پَست می کنی)/ جناس ناقص اختلافی در حرف اوّل(بخت، تخت)/
مراعات نظیر(سر، تاج، تخت)/ اضافه تشبیه(تاجِ بخت)/
نکته دستوری: را در مصراع اوّل: فکّ اضافه(تاجِ بخت[را] به سرِ یکی، برنهد)/
یکی مصراع دوم: مفعول)
5ـ گلستان کند آتشی برخلیل/گروهی برآتش بَرَد زآب نیل(خلیل و نیل«قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅[خداوند] آتشِ نَمرود را بر ابراهیم(ع) گلستان می کند و فرعونیان را در آب نیل، غرق می کند
و به دوزخ(جهنم) می بَرَد./ زِ مخفّف از/ آرایه: جناس ناقص افزایش درحرف آخر(آتش، آتشی)
/تضاد(آب، آتش)/ تلمیح(به آیه؛ قُلنا یا نارُ...: خطاب کردیم که ای آتش برایِ ابراهیم سرد و
سالم باش) اشاره به آتش افکندن ابراهیم(ع) به فرمان نمرود/ تلمیح(به آیه؛ فَانتَقَمنا مِنهُم
فَاَغرَقناهُم فی الیَمّ: ما از فرعونیان انتقام کشیدیم و آنان را در دریا غرق کردیم) اشاره به
غرق کردن فرعونیان از آن جا به آتش جهنّم فرستادن آن ها /
سِبطیان پیروان حضرت موسی(ع) را گویند./ قِبطیان پیروان فرعون را گویند./
نام کتاب پیامبران: تورات⬅ نام کتاب حضرت موسی(ع)، زَبور⬅ نام کتاب حضرت داوود(ع)،
نام کتاب حضرت نوح و ابراهیم(ع) در قرآن نیامده اما برخی نامِ کتاب هردو
پیامبر را⬅صُحُف می خوانند.(صُحُفِ نوح و صُحُفِ ابراهیم)،
اِنجیل⬅ نام کتاب حضرت عیسی(ع)، نام کتاب حضرت محمد(ص)⬅ قرآن، کتاب، ذکر، فُرقان/
لقبِ حضرت ابراهیم(ع): خلیل،خلیل الله یعنی دوست خدا /
لقبِ حضرت موسی(ع): کلیم، کلیم الله یعنی هم صحبت با خدا /
لقبِ حضرت محمد(ص): امین، امین الله یعنی هم مورد اعتماد خدا/
6ـ به درگاهِ لطف و بزرگیش بر/بزرگان نهاده بزرگی ز سر(بر و سر«قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅ بزرگان در برابرِخداوند بزرگیشان را فراموش می کنند و فروتنی و تواضع اختیار می کنند./
زِ مخفّف از/ آرایه: از سرنهادن(کنایه از یاد بُردن)/جناس ناقص اختلافی درحرف اوّل(بر، سر)/
جناس ناقص افزایشی درحرف آخر(بزرگی، بزرگیش) تکرار(بزرگی)/ واج آرایی(حرف ب و ز) /
به درگاه لطف و بزرگیش بر⬅ دو حرفِ اضافه برای یک متمّم آمده:
در ترجمه حرف اضافه ی اوّلی را در معنا می کردند تا جمله درست معنا شود و
حرف اضافه ی دومی را بی معنا است چون تنها ویژگی سبکی آن دوران بوده که
دو حرف اضافه برای یک متمّم بیاید.
7ـ جهان مُتّفِق برالهیتش/فرومانده ازکُنهِ ماهیتش(بر و سر«قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅ انسان ها در اقرار به خدایی او، همفکر هستند امّا از شناختِ ذاتِ خداوند،
ناتوان می باشند./ کُنهِ ماهیتش: حقیقتِ ذاتش/ الهیتش: خداوندی/ فرومانده: ناتوان، عاجز/
آرایه: جهان(مجازاً مردم جهان، انسان ها)/ فروماندن(کنایه از ناتوانی و بیچارگی)/
نکته دستوری: نهاد(جهان)/ مسند(متّفق)/ متمّم(الهیتش، کُنه ماهیتش)
8ـ بشر، ماورای جلالش نیافت/ بَصَر مُنتهای جمالش نیافت(جلالش و جمالش«قافیه اند»و واژه ی «نیافت» ردیف)
⬅انسان، موجودی را، بزرگتر، باعظمت تر و زیباتر از خداوند ندید.(انسان ها حقیقت جلال و جمال
خداوند را درک نمی کنند)/ بشر: انسان/ جلال: بزرگی/جمال: زیبایی/ بصر: بینایی، بینش، چشم/
منتها: به پایان رساننده، آخِر/ آرایه: دو جناس ناقص اختلافی درحرف وسط(جلال، جمال)و (بشر، بصر)/
تشخیص(مصراع دوم) / ترصیع / نکته دستوری: مفعول(ماورا، مُنتها)
9ـ تأمّل درآیینه ی دل کنی/صفایی به تدریج، حاصل کنی(دل و حاصل«قافیه اند»و واژه ی«کنی»ردیف)
⬅اگر به درونِ خودت(به دل) بیشتر توجّه کنی، کم کم، وجودت پاک می شود./ صفا: پاکی/
نکته دستوری: قید(به تدریج)/ متمّم(آیینه)/ ترکیب اضافی(آیینه ی دل)/ مفعول(صفایی)/
آرایه: اضافه تشبیهی(آیینه ی دل)
10ـ مُحال است که سعدی راهِ صفا/ توان رفت جز بر پی مصطفی(صفا و مصطفی«قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅راه[ ای] سعدی، پاک شدن از آلودگی ها، جز با پیروی از شیوه ی پیامبر(ص) غیرممکن است./
مصطفی: برگزیده/ مُحال: غیرممکن/ مَحال: جمع محل(چهارمَحال و بختیاری)/
مِحال: حیله و مکر و فریب/
نکته دستوری: سعدی(منادا) و حرف ندا [ای] محذوف است/
تخلّص(سعدی) ⬅ به اسم شاعر« سعدی» در بیت آخر « تخلّص» گویند.
بیتِ آغازِ فصل اوّل(زیبایی آفرینش) ـ شاعر: هاتف اصفهانی؛ قالب شعر: ترجیع بند؛ صفحه ی 11 فارسی هشتم
چشم دل باز کن که جان بینی/آنچه نادیدنی است،آن بینی(جان و آن«قافیه اند» و واژه ی«بینی»ردیف اند)
⬅از راهِ دل وعرفان(بصیرت)، خداوند را ببین. حقیقت هایی را که با چشم ظاهری و مادّی
نمی توان ببینی، از راهِ دل، درک می کنی./ جان: منظورخداوند/ آرایه: واج آرایی(ن) /
مراعات نظیر(چشم، دل، جان)/ تشخیص یا اضافه ی استعاری(چشمِ دل)/
جناس ناقص افزایشی در حرف اوّل(جان، آن)/ * مفعول(چشم دل، جان، آن)
درس اوّل(پیش از اینها) از کتاب: به قول پرستو ـ شاعر: زنده یاد قیصرامین پور؛ قالب شعر: مثنوی؛ صفحه ی 12 و13 فارسی هشتم
1ـ پیش از این ها فکر می کردم خدا/ خانه ای دارد میانِ ابرها(خدا و ابرها«قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅در گذشته فکر می کردم که خدا در میان ابرها خانه دارد و زندگی می کند. /
نکته دستوری: نهاد(خدا)/ مفعول(خانه ای)/ قید(مبان ابرها)/
2ـ مثل قصر پادشاه قصه ها/ خشتی از الماس و خشتی از طلا(قصه ها و طلا«قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅آجرهای خانه اش مانند قصر پادشاهِ قصّه ها، از الماس و طلا، ساخته شده است. /
آرایه: تشبیه(خانه ی خدا مثل قصر پادشاه)/ مراعات نظیر(الماس، طلا)/ واج آرایی(مصوّت ـِ)/
نکته دستوری: متمّم(قصر)
3ـ پایه های برجش از عاج و بلور/ بر سر تختی نشسته با غرور(بلور و غرور«قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅ستون و پایه هایِ برج هایش از عاج و بلور ساخته شده و بر تختی با غرورِ بسیارنشسته است./
آرایه: از عاج و بلور بودن(کنایه از باارزش بودن و قیمتی بودن)/ نکته دستوری: نهاد(پایه های برجش)/
متمّم(سر، غرور)
4ـ ماه برق کوچکی از تاج او/ هر ستاره پولکی از تاج او(کوچکی و پولکی«قافیه اند» و عبارتِ «از تاجِ او»ردیف اند)
⬅[فکرمی کردم] ماه، نور کوچکی از تاج خداست و ستاره ها در واقع، پولک های براّق تاج خدا هستند./
آرایه: مراعات نظیر(ماه، ستاره) / تشبیه(ماه به برق، ستاره به پولک)
5ـ رعد و برق شب طنین خنده اش/سیل و طوفان نعره ی توفنده اش(خنده اش و توفنده اش«قافیه اند»و ردیف نداریم)
⬅ رعد و برق ترسناک، صدای خنده ی خداوند است و سیل و طوفان، همان فریاد بلند و
وحشتناک او می باشد./ طَنین: صدا / برق: آذرخش، صاعقه، آتشه(نام فارسی آن«آذرخش») /
رعد: به صدای ابرها گویند(نام فارسی آن«آسمان غُرمبِه»)
واژه ی هم آوا(طوفان: باد و طوفان ـ توفان: توفَنده، محکم)/ واژه ی دو املایی(طوفان)
6ـ هیچ کس از جای اوآگاه نیست/ هیچ کس را در حضورش راه نیست(آگاه و راه«قافیه اند» و واژه ی «نیست» ردیف)
⬅ هیچ کس نمی داند که او در کجا زندگی می کند و هیچ کس هم اجازه ی دیدن او را ندارد./
نکته دستوری: متمّم(هیچ کس در مصراع دوم) حرف اضافه(را ⬅ به معنی برای)/
فعل غیر اسنادی(نیست در مصراع دوم به معنی وجود ندارد)/ مسند(آگاه) / نهاد(راه) /
آرایه: راه نیست(= راه ندارد) کنایه از پذیرفته نشدن / تکرار(هیچ کس)
7 آن خدا، بی رحم بود و خشمگین/ خانه اش در آسمان، دور از زمین(خشمگین و زمین«قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅آن خدایی که من در ذهنم داشتم، بسیارسنگدل و عصبانی بود. او در آسمان خانه داشت
و از مردم دور بود./ آرایه: تضاد و مراعات نظیر(آسمان، زمین)
8ـ بود، امّا در میان ما نبود/ مهربان و ساده و زیبا نبود(ما و زیبا«قافیه اند» و واژه ی«نبود»ردیف)
⬅خدا وجود داشت اما از ما دور بود. او مهربان و صمیمی و زیبا نبود./
نکته دستوری: فعل غیر اسنادی(بود و نبود در مصراع اوّل به معنی وجود داشتن)/
فعل اسنادی(بود در مصراع دوم)/ مسند(زیبا) / آرایه: تضاد(بود، نبود)
9ـ در دل او دوستی جایی نداشت/ مهربانی هیچ معنایی نداشت(جایی و معنایی«قافیه اند» و واژه ی«نداشت» ردیف)
⬅در وجودِ او، عشق و دوستی جا نداشت و نسبت دادن مهربانی و محبّت به او بی معنی بود. /
نکته دستوری: مفعول(جایی، هیچ معنایی)
10ـ هر چه می پرسیدم از خود از خدا/ از زمین از آسمان از ابرها(خدا و ابرها«قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅ هرچه از دیگران درباره ی خودم، خدا، زمین و آسمان می پرسیدم،/ آرایه: واج آرایی(ز)/
تضاد و مراعات نظیر(آسمان، زمین) * پنج متمّم(خود، خدا، زمین، آسمان، ابرها)/ مفعول(هرچه)/
بیت موقوف المعانی
11ـ زود می گفتند این کار خداست/پرس و جو از کار او کاری خطاست(خداست و خطاست«قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅زودمی گفتند که این کارها مربوط به خدا، است و پرسیدن درباره ی کارِ خدا، اشتباه است. /
خطاست: اشتباه، نادرست/ زود: سریع، تند/ آرایه: تکرار(کار)/ واج آرایی(ک و ر)/
جناس ناقص افزایشی در حرف آخر(کار،کاری) / * نهاد(این)/ مسند(کارخدا)/ مرجع ضمیرِاو(خدا) /
قید(زود)/ مفعول(عبارت بعد از می گفتند⬅ این کارِ خداست...)
12ـ نیّت من در نماز و در دعا/ ترس بود و وحشت از خشم خدا(دعا و خدا«قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅ قصد من از خواندن و دعا کردن، فقط به خاطر ترس و وحشت از خشم خدا بود.
(می ترسیدم که خدا ازمن عصبانی بشود)/ وحشت:ترس، نگرانی/ نیّت: قصد/
آرایه: مراعات نظیر(نماز، دعا) و (ترس، وحشت، خشم)
13ـ پیش از این ها خاطرم دلگیر بود/از خدا در دلم این تصویر بود(دلگیر و تصویر«قافیه اند»و واژه ی«بود»ردیف)
⬅درگذشته(قبلاً) من، همیشه ناراحت و غمگین بودم و فکر می کردم خدا همیشه به این شکل
خشمگین و بی رحم و نامهربان است./ * فعل اسنادی(بود در مصراع اوّل)/ مسند(دلگیر) /
فعل غیر اسنادی (بود در مصراع دوم به معنی وجود داشتن)/ نهاد(خاطرم، این تصویر)/ متمّم(خدا، ذهنم)
14ـ تا که یک شب دست در دست پدر/ راه افتادیم به قصدِ یک سفر(پدر و سفر«قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅تا این که یک شب به همراه پدرم به قصد یک سفر، حرکت کردم./
* [من] نهاد محذوف / قیدزمان(یک شب) / قیدحالت(دست در دستِ پدر)
15ـ در میان راه در یک روستا/ خانه ای دیدیم خوب و آشنا(روستا و آشنا«قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅در میان راه، به یک روستایی رسیدیم و در آن جا خانه ای را دیدیم که بسیار خوب بود و برای ما آشنا بود./
* مفعول(خانه ای) / دو ترکیب وصفی(خانه ای خوب و آشنا) / واژه دوتلفّظی(آشنا)
16ـ زود پرسیدم پدر، اینجا کجاست؟/ گفت: اینجا خانه ی خوب خداست(کجاست و خداست«قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅ زود پرسیدم [ای] پدر، این جایی که ما آمدیم، کجاست؟
[پدر] جواب داد: این جا، خانه ی خوب (= مسجد) است./
* پدر(منادا) و حرف ندا [ای] محذوف است/ نهاد(اینجا)/ مسند(کجا)/
گروه مسندی(خانه ی خوب خدا) / صفت(خوب) / مضاف الیه(خدا)
17ـ گفت: اینجا می شود یک لحظه ماند/ گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند(ماند و خواند«قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅گفت: « در این جا، می توان، لحظه ای را در گوشه ای تنها شد و از روی صداقت،
نماز خواند و با خدا راز و نیاز کرد.»/نماز ساده: نمازی که از ظاهرپرستی دور باشد./
* مفعول و ترکیب وصفی(نمازی ساده) / ترکیب وصفی و قیدمکان(گوشه ای خلوت) /
قیدمکان(اینجا) / قیدزمان(یک لحظه)
18ـ با وضویی دست ورویی، تازه کرد/با دل خودگفت وگویی، تازه کرد(دست و رویی وگفت وگویی«قافیه اند»و«تازه کرد»ردیف)⬅می توان با وضوگرفتن دست و روی خود را شاداب کرد واز راهِ دلِ خود با خدا حرف زد. /
آرایه: تشخیص(با دل خود گفت و گویی تازه کرد) / * متمّم و ترکیب اضافی(دل خود)
19ـ گفتمش پس آن خدای خشمگین/ خانه اش اینجاست؟اینجا در زمین؟(خشمگین و زمین«قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅به پدرم گفتم: پس آن خدای خشمگین، خانه اش همین جاست؟ در زمینی که ما
هستیم، خانه دارد. / * متمّم(ش در گفتمش⬅ به او گفتم)
20ـ گفت :«آری خانه ی او بی ریاست/ فرش هایش از گلیم و بوریاست(بی ریاست و بوریاست«قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅پدر گفت: درست است، خانه ی خدا از دورویی و ظاهرپرستی، دور است.
فرش های خانه اش از گلیم و حصیر ساده است. / آرایه: مراعات نظیر(فرش، گلیم، بوریا) /
* شبه جمله(آری)
21ـ مهربان و ساده و بی کینه است/مثل نوری در دل آیینه است(بی کینه و آیینه«قافیه اند»و واژه ی «است»ردیف)⬅خداوند، مهربان و صمیمی است و از دشمنی و انتقام، دور می باشد و مانند نوری در
دل انسان های خوب قرار دارد./ آرایه: تشخیص(دلِ آیینه)/
تشبیه([خدا] مثلِ نوری در آیینه مهربان و ساده و بی کینه)/ آیینه(نماد: وجود انسان) /
* گروه مسندی(مهربان و ساده و بی کینه)/ متمّم(نوری)/ واژه دو املایی(آیینه) /
22ـ عادت او نیست خشم و دشمنی/نام او نور و نشانش روشنی»(دشمنی و روشنی«قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅ خدا خشمگین نمی شود و با کسی دشمنی نمی کند. خدا نور و روشنایی است که وجودِ آدمی را
پاک می سازد./ آرایه: واج آرایی(ش) /
تلمیح(آیه: الله نورالسموات والارض: خداوند، نور آسمان ها و زمین است)
23ـ تازه فهمیدم، خدایم این خداست/ این خدای مهربان و آشناست(خداست و آشناست«قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅ تازه، متوجّه شدم که خدای من، این خدای مهربان و آشنا است./ واژه دوتلفّظی(آشنا، مهربان)
24ـ دوستی از من به من نزدیک تر/از رگ گردن به من نزدیک تر(من وگردن«قافیه اند»وعبارت«به من نزدیک تر»ردیف)
⬅ خدا تنها دوستی است که به من بسیار نزدیک است حتّی از رگِ گردنم به من نزدیک تر می باشد./
آرایه: تکرار(نزدیک تر)/ تلمیح(آیه: وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ: ما به او از رگ گردن، نزدیک تریم)
25ـ می توانم بعد از این با این خدا/ دوست باشم دوست ،پاک و بی ریا(خدا و بی ریا«قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅من بعد از این، می توانم با این خدای پاک و به دور از دورویی، دوست باشم.
ای نامِ نکویِ تو، سر دفتر دیوان ها/ وی طلعتِ روی تو، زینت دِه عنوان ها(دیوان ها و عنوان ها «قافیه اند» و ردیف نداریم)
⬅ای خدایی که نامِ خوبِ تو، سرآغاز تمام کتاب ها است و چهره ی درخشان تو، زینت بخش(زیباکننده ی)
هر عنوانی است./ طلعت: درخشندگی/ دیوان ها: کتاب های شعرِشاعران