معنی چند واژه و اصطلاح (آمپاس ـ ضِرس قاطع ـ ان قلت ـ شائبه ـ قُمپز ـ مَغلَطه)
شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۱۱ ق.ظ
آمپاس : از واژه آلمانی Engpass در فارسی وارد شده که به معنای « تنگنا »
می باشد.مترادف انگلیسی آن Bottleneck می باشد.
آمپاز ( آمپاس ) : تلفظ عامیانه کلمه انگلیسی Impasse هست.
Impasse به این معنی است :دشواری،تنگنا،وضعیت بُغرَنج ،حالتی که از آن رهایی
نباشد.بنابراین « تو آمپاز ماندن » رو به معنی « در تنگنا قرار گرفتن » می توان تعبیر کرد.
آمپاس : از واژه آلمانی Engpass در فارسی وارد شده که به معنای « تنگنا »
می باشد.مترادف انگلیسی آن Bottleneck می باشد.
آمپاز ( آمپاس ) : تلفظ عامیانه کلمه انگلیسی Impasse هست.
Impasse به این معنی است :دشواری،تنگنا،وضعیت بُغرَنج ،حالتی که از آن رهایی
نباشد.بنابراین « تو آمپاز ماندن » رو به معنی « در تنگنا قرار گرفتن » می توان تعبیر کرد.
ضرس : (فرهنگ فارسی معین)
(ض ) [ ع . ] (اِ.) دندان آسیا. ج . اضراس ، ضروس ؛ به ~ قاطع از روی یقین ،
« با کمال اطمینان »املای صحیح ضرس قاطع :
بعضی به اشتباه می نویسند(ضرث ـ زرث ـ زرص ) قاطع،اما صحیحش هست : ضرس قاطع
هست : ضرس قاطع
ضرس به تنهایی یعنی دندان آسیا
« به ضرس قاطع » یعنی « به یقین »
لوقوز (Loghoz) : به معنای «پرادعایی کردن» و تلویحا به معنای «چاخان کردن»
و «خالی بستن» و املای صحیح آن «لغز» و فعل آن «لغز خواندن» است.
قُمپز : به معنای «ادعای پوچ» و معادل لغت های انگلیسی «Boast» و
«Bullshit» و « قمپز در کردن » به معنای «دعوای دروغین کردن » است.
ان قلت : به معنای «بیان اشکال و ایراد بر مطلب و سخنی » و گاهی به معنی
« به نوعی گیر دادن » است.
این واژه،اصطلاحی عامیانه است.این واژه به «فرهنگ واژه یاب» وارد نشده
است و بنابر شواهد؛ به تازگی به «لغت نامه ی دهخدا» اضافه شده است و
هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است.
توضیح بیشتر آن که «لُغُز» و «قُمپُز» تلویحا هم معنی است.
مَغلَطه :
لغت نامه دهخدا
مغلطه. [ م َ ل َ طَ / طِ ] (از ع ، اِ) کلامی که مردمان بدان در غلط و اشتباه افتند.
(از ناظم الاطباء).
فرهنگ فارسی معین
(مَ لَ طِ) [ ع . مغلطة ] (اِ.) سخنی که کسی را به غلط و اشتباه بیندازد.
فرهنگ لغت عمید
(اسم) [عربی: مغلطَة، جمع: مغالیط] (maqlate) سخنی که کسی را به غلط و
اشتباه بیندازد.
شائبه : ( اسم ) 1 - ( اسم ) مونث شایب . 2 - ( اسم ) عیب وصمت . 3 - شک گمان
جمع : شوایب ( شوائب )
لغت نامه دهخدا : ( شائبه )
حادثه دوران . (لغت نامه مقامات حریری ). هول . (اقرب الموارد).
آمیختگی . (آنندراج ). آمیزش . (منتهی الارب ). ||
آمیزش چیز بد در چیز بهتر. (غیاث ). آلودگی . (منتهی الارب ). ||
عیب . (از اقرب الموارد). ||
۹۴/۱۲/۱۵