گنجینه ی شعر و ادب(تکالیف مدرسه: 1402 ـ 1401)

دبیر ادبیات و نگارش پایه ششم تا دوازدهم، مطالعات اجتماعی هفتم، تفکّر و سبک زندگی هفتم و هشتم؛ ناحیه 2، 3، 4، 5 شهرستان اصفهان

گنجینه ی شعر و ادب(تکالیف مدرسه: 1402 ـ 1401)

دبیر ادبیات و نگارش پایه ششم تا دوازدهم، مطالعات اجتماعی هفتم، تفکّر و سبک زندگی هفتم و هشتم؛ ناحیه 2، 3، 4، 5 شهرستان اصفهان

شاعر دوره ی صفوی «نَظیری نیشابوری»:
درس ادیب اگر بُوَد زمزمه ی محـبّتی
جمعه به مکتب آوَرَدطفلِ گُـریـزپای را
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این وبلاگ، برای اطلاع رسانی و در راستای
اهداف آموزش و پرورش ایجاد شده است.

هدف از مطالب این وبلاگ، راهنمایی و کمک
به دانش آموزان عزیز، در فراگیری بهتر مطالب
کتب درسی است.

سعی می کنم در اسرع وقت، نظرات و ... را
پاسخ بدهم.

با آرزوی سربلندیِ تمام دانش آموزان عزیزم
(مسجدی ـ دبیر ادبیات و نگارش)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅دبیر ادبیات و نگارش ششم تا دوازدهم
✅دبیر تخصصی رشته ادبیات و علوم انسانی
یعنی درس علوم و فنون ادبی1 و 2 و 3
دهم، یازدهم و دوازدهم رشته ی انسانی
✅دبیر تفکّر و سبک زندگی هفتم و هشتم
✅دبیر مطالعات اجتماعی پایه هفتم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شعر زیر از زنده یاد ایرج میرزا:

1 ـ گفت استاد مَبَر درس از یاد
یاد باد آنچه مرا گفت استاد

2 ـ یاد باد آنکه مرا یاد آموخت
آدمی نان خورد از دولت یاد

3 ـ هیچ یادم نرود این معنی
که مرا مادرِ من نادان زاد

4 ـ پدرم نیز چو استادم دید
گشت از تربیت من آزاد

5 ـ پس مرا منّت از استاد بود
که به تعلیم من اُستاد اِستاد

6 ـ هر چه دانست بیاموخت مرا
غیر یک اصل که ناگفته نهاد

7 ـ قدرِ استاد نکو دانستن
حیف استاد به من یاد نداد

8 ـ گر بمردست ،روانــــش پر نور
ور بود زنده ، خدایش یار باد !
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شعر زیر از مهدی فرجی:
به پای خودمان
1ـ خوب و بد هر چه نوشتند به پای خودمان
انتخابی است که کردیم برای خودمان

2ـ این و آن هیچ مهم نیست چه فکری بکنند
غم نداریم، بزرگ است خدای خودمان

3ـ بگذاریم که با فلسفه شان خوش باشند
خودمان آینه هستیم برای خودمان

4ـ ما دو رودیم که حالا سر دریا داریم
دو مسافر یله در آب و هوای خودمان

5ـ احتیاجی به در و دشت نداریم اگر
رو به هم باز شود پنجره های خودمان

6ـ من و تو با همه ی شهر تفاوت داریم
دیگران را نگذاریم به جای خودمان

7ـ دیگران هر چه که گفتند بگویند،بیا
خودمان شعر بخوانیم برای خودمان

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۱ ارديبهشت ۰۱، ۱۷:۲۳ - A
    عالی

ستایش(یاد تو) از کتاب: لیلی و مجنون ـ شاعر: نظامی گنجه ای؛ قالب شعر: مثنوی؛ صفحه ی 9 فارسی هفتم

نظامی گنجه ای؛ شاعر قرن ششم و هفتم، فرمانروای قلمرو داستان سُرایی                 

ابومحمد الیاس بن یوسف معروف به نظامی گنجه ای؛

اثرش: پنج گنج یا خمسه که شامل پنج کتاب است:                  

1) مخزن الاسرار(منظومه ای اندرزی و اخلاقی به پیروی از «حـدیـقـة الحقیقـة سنایی»

سروده شده است)

2) لیلی و مجنون(قیس از قبیله بنی عامر معروف به «مجنون» بر اثر اختلافات قبیله ای

لیلی به عقد« اِبن سلام» درآمد و...

3) خسرو و شیرین(شیرین برادرزاده ی بانوی ارمن و منظور از خسرو،

خسرو پرویزآخرین پادشاه ساسانیان)

4) هفت پیکر(هفت گنبد یا بهرام نامه نیز گویند) هفت پیکر: مثنوی است

در5136بیت که سرگذشت بهرام گور و شرح زندگی او با هفت دختر از

شاهزادگان هفت اقلیم در آن منظومه آمده).

5) اسکندرنامه(این کتاب، در دو بخش است: شرف نامه، اقبال نامه) 

* در ایران روز21 اسفندماه، روز بزرگداشت نظامی گنجه ای است.

* آثار« نظامی » بعدها مورد تقلید شاعران بود.

ای نام تو بهترین سرآغاز/ بی نام تو نامه کی کنم باز؟(سرآغاز و باز«قافیه اند» و ردیف نداریم)


ستایش(یاد تو) از کتاب: لیلی و مجنون ـ شاعر: نظامی گنجه ای؛ قالب شعر: مثنوی؛ صفحه ی 9 فارسی هفتم

نظامی گنجه ای؛ شاعر قرن ششم و هفتم، فرمانروای قلمرو داستان سُرایی                 

ابومحمد الیاس بن یوسف معروف به نظامی گنجه ای؛

اثرش: پنج گنج یا خمسه که شامل پنج کتاب است:                  

1) مخزن الاسرار(منظومه ای اندرزی و اخلاقی به پیروی از «حـدیـقـة الحقیقـة سنایی»

سروده شده است)

2) لیلی و مجنون(قیس از قبیله بنی عامر معروف به «مجنون» بر اثر اختلافات قبیله ای

لیلی به عقد« اِبن سلام» درآمد و...

3) خسرو و شیرین(شیرین برادرزاده ی بانوی ارمن و منظور از خسرو،

خسرو پرویزآخرین پادشاه ساسانیان)

4) هفت پیکر(هفت گنبد یا بهرام نامه نیز گویند) هفت پیکر: مثنوی است

در5136بیت که سرگذشت بهرام گور و شرح زندگی او با هفت دختر از

شاهزادگان هفت اقلیم در آن منظومه آمده).

5) اسکندرنامه(این کتاب، در دو بخش است: شرف نامه، اقبال نامه) 

* در ایران روز21 اسفندماه، روز بزرگداشت نظامی گنجه ای است.

* آثار« نظامی » بعدها مورد تقلید شاعران بود.

ای نام تو بهترین سرآغاز/ بی نام تو نامه کی کنم باز؟(سرآغاز و باز«قافیه اند» و ردیف نداریم)

ای خدایی که اسم تو، بهترین سرآغاز برای هرکاری است، من بدونِ یاد نام تو،

این کتاب را آغاز نمی کنم.(بدون نام و یادِ تو هیچ کاری را شروع نمی کنم)/

سرآغاز: اوّل هرچیزی، شروع/ نامه: در این جا به معنی کتاب، نوشته/

آرایه: جناس ناقص افزایشی درحرف آخر(نام، نامه)/ استفهام انکاری /

ای نام تو مونس روانم/ جز نام تو نیست بر زبانم(روانم و زبانم«قافیه اند» و ردیف نداریم)

ای خدایی که یاد و ذکر تو همدمِ روحِ من است، من فقط تو را ستایش می کنم

و نام تو را بر زبان می آورم./ روان: جان، روح/ مونس: همدم، یار/

نکته دستوری: بیت3جمله دارد./ هم خانواده های مونس: اُنس، انیس و ... /

ای کارگشای هرچه هستند/ نام تو کلید هرچه بستند(هستند و بستند«قافیه اند» و ردیف نداریم)

ای خدایی که برطرف کننده ی مشکلاتِ موجودات هستی، نام تو همانند

کلیدی است که مشکلات و گرفتاری ها را حل می کند. (ای کارگُشایِ همه ی

موجودات؛ نام و یادِتو حلّال هر مشکلی است که دیگران ایجاد کرده اند)/

کارگشا: برطرف کننده ی مشکلات، حل کننده ی مشکلات، آسان کننده ی کارها/

هر چه هستند: همه ی موجودات/ آرایه: تشبیه(نام تو مانند کلید است) /

جناس ناقص اختلافی درحرف اوّل(هستند، بستند) /

ای هست کن اساس هستی/کوته ز درت درازدستی(هستی و دراز دستی«قافیه اند» و ردیف نداریم)

ای به وجود آورنده ی جهان هستی، در درگاهِ تو، به کسی ظلم نمی شود./

هست کن: به وجود آورنده،پدید آورنده(منظور خداوند)/ اساس: واژه«هم آوا» به

معنی پایه، بُنیان(اثاث: لوازم خانه)/ درازدستی: غلبه، ستم، ستمگری، زورگویی/

آرایه: کنایه(کوته ز دَرَت درازدستی: کنایه ازمسلّط شدن، ظلم کردن)/

«واج آرایی» حرف (س) در مصراع اوّل/ کوته: مخفف کوتاه / زِ: مخفّف « از» / منادا(هست کن)

5 ـ هم قصه ی نانموده دانی/هم نامه ی نانوشته خوانی(دانی و خوانی«قافیه اند» و ردیف نداریم)

خداوندا! تو از همه ی قصه های آشکارنشده و نامه های نوشته

نشده آگاهی. (از همه ی رازها و رمزها باخبری)/ نانموده: پنهان، آشکارنشده/

نانوشته: نوشته نشده/ آرایه: جناس ناقص اختلافی در حرف اوّل(دانی، خوانی)/

تناسب(نامه، خوانی)/ واج آرایی(حرف ن)/ نانموده و نانوشته(صفت غیرِساده)/

مفعول(قصّه نانموده ـ نامه ی نانوشته)

6 ـ هم تو، به عنایت الهی/آنجا، قدمم رسان که خواهی(الهی و خواهی«قافیه اند» و ردیف نداریم)

خدایا، تو با لطف و توجه خودت، مرا به آن مقام و جایگاهی برسان که می پسندی و

صَلاح می دانی.(تو با لطف و احسانِ خودت مرا به جایگاه و مقامی که می خواهی و

صَلاح می دانی برسان)/عنایت: لطف، توجه، احسان  قَدَمَم رسان: هدایتم کن/

نکته دستوری: هم در مصراع اوّل(قید) به معنی همچنین/ قدمم: «م» در این واژه(مضاف الیه)

از ظلمت خود، رهایی ام ده/ با نورِ خود،آشنایی ام ده(رهایی ام و آشنایی ام «قافیه اند» و واژه ی «ده»ردیف)

پروردگارا، مرا از جهل و گمراهی، نجات بده و با نورمعنوی و معرفت خودت، آشنا کن./

خود درمصراع اوّل(انسان) و درمصراع دوم(خدا)/ ظلمت: تاریکی، گمراهی/

آرایه: تضاد(ظلمت، نور)/ تکرار(خود)

نثر ادامه ی ستایش از کتاب: الهی نامه ـ نویسنده و عارف: خواجه عبدالله انصاری؛ نوع نثر: مُسجّع؛ صفحه ی 9 فارسی هفتم

خواجه عبدالله انصاری: ملقّب به « شیخ الاسلام» و معروف به « پیرِانصار» و

« پیرِهرات» از دانشمندان و عارفانِ قرن5 می باشد.

آثارش(به نثر): الهی نامه، زادالعارفین، مناجات نامه، رساله ی دل و جان،

تفسیرِقرآن با نامِ « کشف الاسرار »

ـ الهی، دلی ده که درکار تو جان بازیم، جانی ده که درکارآن جهان سازیم.

خداوندا، شهامت و شجاعتی به ما ببخش که در انجامِ دستورات تو فداکاری کنیم.

(خداوندا، به ما شجاعتی بده تا خود را، در راه تو فدا کنیم و جانی بده تا کارهایی را

انجام بدهیم که آخرت ما را بسازد.)/ نکته دستوری: منادا(الهی)

مفعول(دلی، جانی)/ آرایه: سجع متوازی(بازیم، سازیم) /

کنایه(جان بازیم: کنایه از خود را فدا کنیم)

ــ دانایی ده که از راه نیفتیم، بینایی ده تا در چاه نیفتیم.

پروردگارا، علم و آگاهی به ما بده تا از راه رسیدن به تو منحرف نشویم

و بصیرت بده تا گمراه نشویم.(بینش و شناختی به ما ببخش که در

چاهِ جهل و گمراهی نیفتیم)/ دانایی: خردمندی، آگاهی/

بینایی: توانایی درکِ حقیقت، بصیرت/

آرایه: کنایه(در چاه نیفتیم: کنایه از گمراه نشویم) /

جناس ناقص اختلافی درحرف اوّل(راه، چاه)/ سجع متوازی(راه، چاه)/

تضاد(راه، چاه)/ نکته دستوری: مفعول(بینایی، دانایی)/

ــ دست گیر که دست آویز نداریم، توفیق ده تا در دین استوار شویم.

کمک کن زیرا به جز تو هیچ یاوری نداریم، موافقت و همراهی کن تا

در راهِ دین، محکم و پابرجا شویم./ توفیق: کامیابی/ دست آویز: آن چه از

آن کمک می گیرند/ استوار(واژه ی دو تلفّظی): محکم، پا برجا/

آرایه: سجع مطرّف (نداریم، شویم) / کنایه(دست گیر: کنایه از کمک کن)/

نکته دستوری: دست گیر و توفیق ده: دو جمله ی امری

ــ نگاه دار تا پریشان نشویم. مراقب و پشتیبان ما باش تا آشفته و

پریشان نشویم(حافظِ ما باش تا آشفته و سرگردان)/ پریشان: آشفته، نگران

بیتِ آغازِ فصل اوّل(زیبایی آفرینش) از کتاب: گلشن راز ـ شاعر: شیخ محمود شبستری؛ قالب شعر: مثنوی؛ صفحه ی 11 فارسی هفتم

شیخ محمود شبستری(وفات720هجری): سعدالدّین محمودشبستری از شاعران و عارفان

قرن هفتم و هشتم هجری قمری است که در «شبستر» از روستاهای اطراف تبریز

به دنیاآمد. از زندگی او اطّلاع چندانی در دست نیست. ظاهراً سراسر عمر خود را

در«تبریز» یا در نزدیکی آن به سر برده و در همان جا در سال 720هجری وفات

یافته است. از وی تألیفات بسیاری باقی نمانده است.

آثارِش: «حق الیقین»، «شاهدنامه»، «گلشن راز».

گلشن راز: معروف ترین اثرش است؛ کتابی عرفانی درباره ی اصول، معانی،

اصطلاحات تَصَوُّف(عرفان اسلامی)که شیخ محمود شبستری آن را در قالب

«مثنوی» در993بیت در پاسخ به پرسش های«امیر سید حسینی هِرَوی»

راجع به «اصطلاحات تصوّف» نوشته است.   

جهان، جمله فروغِ روی حق دان/حق اندر وی ز پیدایی است پنهان(دان و پنهان «قافیه اند» و ردیف نداریم)

تمامِ پدیده های جهان، نشان دهنده ی وجودِ عظمتِ خداوند است.

خداوند از شدّت آشکاری در این پدیده ها، پنهان به نظر می رسد.

(جهان را به تمامی، پَرتوی از نور وجود خداوندبِدان و خداوند به دلیل آنکه در

کمال پیدایی و آشکار بودن است، در این جهان پنهان به نظر می رسد.)

[نورِخداوند تمامِ جهانِ هستی را فرا گرفته امّا خداوندآن قدر آشکاراست

که ازشدّت پیدایی، پنهان به نظرمی رسد.(دیده نمی شود)]

مفهوم: ازنعمت های خداوند به وجود خداوند می توان پِی بُرد./

جمله: همه، تمام / فروغ: نور، پرتو، روشنایی / حق: منظورخدوند/

آرایه ادبی: تضاد(پیدایی، پنهان)/ نکته دستوری: مفعول(جهان) /

«حق» در مصراع اوّل: مضاف الیه/«حق» در مصراع دوم: نهاد/

ترکیب اضافی(فروغِ نور، نورِحق)/ دان:فعل امر(بِدان)/

محتوا و نوع جمله ی اوّل: «جمله امری» /

 محتوا و نوع جمله ی دوم: «جمله خبری»/

«وی»: شکلِ کهن او(ضمیرمنفصل، سوم شخص مفرد)  /

مرجع ضمیرِ وی:«جهان» / اندر(به معنی«در»، شکل کهن حرفِ اضافه ی«در») /

 زِ: مخفّف«از»

درس اوّل(زنگ آفرینش) از کتاب: به قول پرستو ـ شاعر: زنده یاد قیصرامین پور؛ قالب شعر: چهارپاره؛ صفحه ی 12 فارسی هفتم

قیصر امین پور(1386ـ 1338هـ . ش): شاعر و نویسنده، متولّد گُتِوَندِ خوزستان؛

آثارش: در کوچه ی آفتاب، تنفّس صبح، آینه های ناگهان، ظهر روز دهم،

مثل چشمه مثل رود(برای نوجوانان)، به قول پرستو(برای نوجوانان)، دستورزبان عشق

از آن جایی که قالبِ شعر « چهارپاره» است، قافیه هایِ آن دو بیت، دو بیت با هم بررسی می شود.

صبح یک روز نوبهاری بود/ روزی از روزهای اوّل سال(سال و خوش حال «قافیه اند» و ردیف نداریم)

صبح یکی از روز های اوّل سال تحصیلی جدید بود.

(منظور از نوبهاری : اوّل مهرماه است نه آغاز بهار) / آرایه: تکرار(روز)

بچّه ها در کلاس جنگل سبز / جمع بودند دور هم خوش حال

بچه های جنگلِ سبز، شاد و خوش حال، در کلاس دورِ هم جمع شده بودند.

بچّه ها گرم گفت وگو بودند/ باز هم در کلاس غوغا بود(غوغا و انشا «قافیه اند» و واژه ی «بود»ردیف)

بچه ها مشغول صحبت بودند و دوباره در کلاس پُر از سر و صدا شد. /

بازهم: به معنیِ دوباره(قیدتکرار) / نکته دستوری: نهاد(بچّه ها)/

مسند(گرم گفت و گو، غوغا)/ قیدتکرار(باز هم)/ متمّم(کلاس)

هر یکی برگ کوچکی در دست/باز انگار زنگ انشا بود

هر یک از آن ها برگِ کوچکی را در دست داشت. انگار دوباره ساعت انشا بود.

نکته دستوری: نهاد(هریکی)/ مفعول و ترکیب اضافی(برگ کوچکی)/ متمّم(دست)/

باز: به معنیِ دوباره(قیدتکرار) / قید شک و تردید(انگار)/ مسند(زنگ انشا)

تا معلّم زِ گرد راه رسید/گفت با چهره ای پر از خنده:(خنده و آینده «قافیه اند» و ردیف نداریم)

همین که آموزگار وارد کلاس شد و رسید، با لبخند (خندان) گفت: /

نکته دستوری: حرف ربط(تا) / نهاد(معلم)/ متمّم و ترکیب اضافی(گردِ راه)/

این بیت با بیت بعدی« موقوف المعانی» است.

باز موضوع تازه ای داریم/ «آرزوی شما در آینده» 

دوباره موضوع انشایِ تازه داریم. موضوع تازه این است که:

«آرزو دارید در آینده چه شغلی داشته باشید»؟

نکته دستوری: باز: به معنیِ دوباره(قیدتکرار) /

کل بیت مفعول است برای فعل « گفت» در بیت قبلی)

شبنم از روی برگ گل برخاست/گفت: « می خواهم آفتاب شوم(آفتاب و آب «قافیه اند» و واژه ی «شوم»ردیف)

شبنم (قطره ی صبحگاهی) از رویِ برگ گُل بلند شد و گفت:

« من دوست دارم مانند آفتاب باشم»./ برخاست: بلند شد/

نکته دستوری: نهاد(شبنم)/ متمّم(رویِ برگ گل)/ مسند(آفتاب)

آرایه: دو تشخیص(1ـ شبنم برخاست.2ـ شبنم گفت ...)/

تشبیه(می خواهم مانند آفتاب شوم) / مراعات نظیر(شبنم، گل، برگ) /

ذرّه ذرّه به آسمان بروم/ ابر باشم، دوباره آب شوم»

کم کم به آسمان بروم و مانند ابری شوم و دوباره به باران تبدیل شوم./

آسمان: واژه«دوتلفّظی»/ آرایه: تشخیص(صحبت کردن شبنم)/

تشبیه(می خواهم مانند ابر شوم) / نکته دستوری: قید مقدار(ذرّه ذرّه)/

متمّم(آسمان)/ مسند(ابر، آب)/ قید تکرار(دوباره)

دانه آرام بر زمین غلتید/ رفت و انشای کوچکش را خواند(خواند و ماند «قافیه اند» و ردیف نداریم)

دانه، آهسته بر رویِ زمین چرخیدو رفت و انشایِ کوچک خود را خواند./

غلتید: از پهلویی به پهلویِ دیگر چرخید./ آرایه: تشخیص(دانه انشای خود را خواند)/

نکته دستوری: نهاد(دانه)/ قیدحالت(آرام) / متمّم(زمین) / مفعول(انشای کوچکش)

10ـ گفت: «باغی بزرگ خواهم شد/ تا ابد سبزِ سبز خواهم ماند»

دانه گفت: « من به باغِ بزرگی تبدیل خواهم شد و برایِ همیشه تازه

و شاداب می مانَم. اَبد: زمانی که آن را نهایت نباشد، جاودان، همیشگی/

آرایه: تشخیص(صحبت کردن دانه) / نکته دستوری: مسند و ترکیب وصفی(باغی بزرگ)

11ـ غنچه هم گفتگرچه دل تنگم/مثل لبخند باز خواهم شد(باز و نیاز «قافیه اند» و واژه ی «خواهم شد»ردیف)

غنچه هم گفت:« اگرچه ناراحت و غمگین هستم، دوباره مثلِ لبخند، شاد

و خوش حال خواهم شد./(غنچه)باز شدن: خوش حال و شاد شدن/

گرچه: مخفّف «اگرچه» / نکته دستوری: مسند(دلتنگ، باز)/

زمان فعل آینده(خواهم شد)/ آرایه: تشخیص(صحبت کردن غنچه)/

تشبیه(مثلِ لبخند باز خواهم شد)/ مراعات نظیر(نسیم، بهار، بلبل، باغ) /

کنایه(دل تنگ بودن: کنایه از غمگین بودن)

12ـ با نسیمِ بهار و بلبل باغ/ گرم راز و نیاز خواهم شد»

با نسیمِ بهاری و بلبلِ باغِ گُل مشغول گفت و گو خواهم شد. /

آرایه: تشخیص(راز و نیاز کردن غنچه) /

نکته دستوری: گروه مسندی(گرم راز و نیاز) / زمان فعل آینده(خواهم شد)/

گروه متمّمی(نسیمِ بهار و بلبلِ باغ)

13ـ جوجه گنجشک گفت: «می خواهم/ فارغ از سنگِ بچه ها باشم(بچّه ها و رها «قافیه اند» و واژه ی «باشم»ردیف)

جوجه ی گنجشک گفت: «من می خواهم از دستِ اذیّت و آزارِ بچّه ها

در امان و آسوده باشم./آرایه: تشخیص(صحبت کردن جوجه ی کوچکِ

گنجشک و بیان آرزویش)/ فارغ: به معنیِ آسوده، راحت(مسند)

14ـ روی هر شاخه جیک جیک کنم/ در دل آسمان رها باشم»

رویِ شاخه های درخت مشغولِ جیک جیک کردن باشم و

در دلِ آسمان آزاد و آسوده پرواز کنم»

رها: آسوده، آزاده، راحت/ آرایه: تشخیص(صحبت کردن جوجه ی کوچکِ گنجشک)/

نکته دستوری: بیت1جمله دارد./ مسند(رها)

15ـ جوجه ی کوچک پرستو گفت:/«کاش با باد رهسپار شوم(رهسپار و بهار«قافیه اند» و واژه ی «شوم»ردیف)

 جوجه ی کوچک پرستو گفت: «ای کاش، من هم با باد همراه و همگام شوم./

نکته دستوری: مسند(رهسپار)/ نهادمحذوف در جمله دوم(من) /

آرایه: (صحبت کردن جوجه ی کوچکِ پرستو و بیان آرزویش) / پرستو: نماد(پیام رسانی)

16ـ تا اُفق های دور کوچ کنم/ باز پیغمبر بهار شوم»

تا آسمان های دور(پرواز کنم)کوچ کنم و دوباره پیام آورِ فصلِ بهار شوم»./

پیغمبر: «واژه چنداملایی»/ اُفق: کرانه های آسمان/ کوچ کردن: پرواز کردن /

آرایه: پرستو(نماد پیام رسانی)/

تشخیص(صحبت کردن جوجه ی کوچکِ پرستو و بیان آرزویش)

نکته دستوری: حرف اضافه(تا: به معنی فاصله و مسافت است) /
متمّم(افق های دور)/ باز: به معنیِ دوباره(قیدتکرار)/ مسند(پیغمبر بهار)

17ـ جوجه های کبوتران گفتند:/ «کاش می شد کنار هم باشیم(هم و حرم «قافیه اند» و واژه ی «باشیم»ردیف)

جوجه های کبوتران گفتند: «کاش، ما هم در کنارِ هم دیگر، جمع می شدیم»/

آرایه: تشخیص(صحبت کردن جوجه های کبوتران و بیان آرزوهایشان)/

نکته دستوری: نهاد(جوجه های کبوتران)/ مسند(کنارهم)

18ـ توی گلدسته های یک گنبد/ روز و شب زائر حرم باشیم»

روز و شب در داخلِ گلدسته هایِ مسجد و مکان هایِ مقدّس مشغولِ

راز و نیاز(زیارت کردن) باشیم. زائر: زیارت کننده حَرَم: داخل مکان زیارتی و مقدّس/

گلدسته: جایی در بالایِ مناره ی مسجد که مؤذّن بر آن اذان می گوید/

تویِ: داخل/ گنبد: سقف بزرگی کمابیش به شکلِ نیم کُره که معمولاً سقفِ مساجد

و اماکن متبرکه به این صورت ساخته می شود./ آرایه: تضاد(روز، شب)/

تشخیص(زیارت کردن جوجه های کبوتران و بیان آرزوهایشان)/

مراعات(گلدسته، گنبد، زائر، حرم)/ نکته دستوری: گروه متمّمی(گلدسته های یک گنبد)/

قید زمان(روز و شب)/ مسند(زائرحرم)

19ـ زنگ تفریح را که زنجره زد/باز هم در کلاس غوغا شد(غوغا و تنها «قافیه اند» و واژه ی «شد»ردیف)

همین که زنجره(نوعی حشره) زنگ تفریح و استراحت را به صدا درآورد،

دوباره کلاس پُر از سر و صدای بچّه ها شد./ زَنجَره: نوعی حشره که از

خود صدا تولید می کند، جیرجیرک/ بازهم: به معنیِ دوباره(قیدتکرار)

نکته دستوری: مفعول(زنگ تفریح) /نهاد مصراع اوّل(زنجره)/ مسند(غوغا)/ متمّم(کلاس)

20ـ هر یک از بچّه ها به سویی رفت/ و معلّم دوباره تنها شد

بچّه ها هر یک به سویی رفتند و دوباره معلّم درکلاس تنها ماند./

منظور از«معلّم» در اینجا می تواند خود معلّم، طبیعت و یا بهار باشد. /

نکته دستوری: نهاد(هر یک از بچّه ها، معلم)/ قید تکرار(دوباره)/ متمّم(سویی) / مسند(تنها)

21ـ با خودش زیر لب چنین می گفت:/«آرزوهایتان چه رنگین است!(رنگین و این «قافیه اند» و واژه ی «است»ردیف)

معلّم با خودش زیرِ لب زمزمه می کرد: « بچّه ها، چه قدر آرزوهایِ شما زیبا است! /

نکته دستوری: نهاد(آرزوهایتان) / مسند(چه رنگین)

22ـ کاش روزی به کام خود برسید/ بچه ها،آرزوی من این است» !

بچّه ها، تنها آرزویِ من این است که در آینده همه ی شما به آرزوهایتان برسید»./

کام: آرزو / نکته دستوری: منادا(بچه ها) و حرف ندا [ ای] محذوف است./ نهاد(آرزوی من) / مسند(این)/

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۰۷
طاهره مسجدی ـ دبیر ادبیات(تکمیلی ششم و دبیرستان دوره دوم)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی