گنجینه ی شعر و ادب(تکالیف مدرسه: 1402 ـ 1401)

دبیر ادبیات و نگارش پایه ششم تا دوازدهم، مطالعات اجتماعی هفتم، تفکّر و سبک زندگی هفتم و هشتم؛ ناحیه 2، 3، 4، 5 شهرستان اصفهان

گنجینه ی شعر و ادب(تکالیف مدرسه: 1402 ـ 1401)

دبیر ادبیات و نگارش پایه ششم تا دوازدهم، مطالعات اجتماعی هفتم، تفکّر و سبک زندگی هفتم و هشتم؛ ناحیه 2، 3، 4، 5 شهرستان اصفهان

شاعر دوره ی صفوی «نَظیری نیشابوری»:
درس ادیب اگر بُوَد زمزمه ی محـبّتی
جمعه به مکتب آوَرَدطفلِ گُـریـزپای را
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این وبلاگ، برای اطلاع رسانی و در راستای
اهداف آموزش و پرورش ایجاد شده است.

هدف از مطالب این وبلاگ، راهنمایی و کمک
به دانش آموزان عزیز، در فراگیری بهتر مطالب
کتب درسی است.

سعی می کنم در اسرع وقت، نظرات و ... را
پاسخ بدهم.

با آرزوی سربلندیِ تمام دانش آموزان عزیزم
(مسجدی ـ دبیر ادبیات و نگارش)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅دبیر ادبیات و نگارش ششم تا دوازدهم
✅دبیر تخصصی رشته ادبیات و علوم انسانی
یعنی درس علوم و فنون ادبی1 و 2 و 3
دهم، یازدهم و دوازدهم رشته ی انسانی
✅دبیر تفکّر و سبک زندگی هفتم و هشتم
✅دبیر مطالعات اجتماعی پایه هفتم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شعر زیر از زنده یاد ایرج میرزا:

1 ـ گفت استاد مَبَر درس از یاد
یاد باد آنچه مرا گفت استاد

2 ـ یاد باد آنکه مرا یاد آموخت
آدمی نان خورد از دولت یاد

3 ـ هیچ یادم نرود این معنی
که مرا مادرِ من نادان زاد

4 ـ پدرم نیز چو استادم دید
گشت از تربیت من آزاد

5 ـ پس مرا منّت از استاد بود
که به تعلیم من اُستاد اِستاد

6 ـ هر چه دانست بیاموخت مرا
غیر یک اصل که ناگفته نهاد

7 ـ قدرِ استاد نکو دانستن
حیف استاد به من یاد نداد

8 ـ گر بمردست ،روانــــش پر نور
ور بود زنده ، خدایش یار باد !
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شعر زیر از مهدی فرجی:
به پای خودمان
1ـ خوب و بد هر چه نوشتند به پای خودمان
انتخابی است که کردیم برای خودمان

2ـ این و آن هیچ مهم نیست چه فکری بکنند
غم نداریم، بزرگ است خدای خودمان

3ـ بگذاریم که با فلسفه شان خوش باشند
خودمان آینه هستیم برای خودمان

4ـ ما دو رودیم که حالا سر دریا داریم
دو مسافر یله در آب و هوای خودمان

5ـ احتیاجی به در و دشت نداریم اگر
رو به هم باز شود پنجره های خودمان

6ـ من و تو با همه ی شهر تفاوت داریم
دیگران را نگذاریم به جای خودمان

7ـ دیگران هر چه که گفتند بگویند،بیا
خودمان شعر بخوانیم برای خودمان

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۱ ارديبهشت ۰۱، ۱۷:۲۳ - A
    عالی

آمپاس : از واژه آلمانی Engpass در فارسی وارد شده که به معنای « تنگنا » 

می باشد.مترادف انگلیسی آن Bottleneck می باشد. 

آمپاز ( آمپاس ) : تلفظ عامیانه کلمه انگلیسی Impasse هست.

Impasse به این معنی است :دشواری،تنگنا،وضعیت بُغرَنج ،حالتی که از آن رهایی 

نباشد.بنابراین « تو آمپاز ماندن » رو به معنی « در تنگنا قرار گرفتن » می توان تعبیر کرد.

 

آمپاس : از واژه آلمانی Engpass در فارسی وارد شده که به معنای « تنگنا » 

می باشد.مترادف انگلیسی آن Bottleneck می باشد. 

آمپاز ( آمپاس ) : تلفظ عامیانه کلمه انگلیسی Impasse هست.

Impasse به این معنی است :دشواری،تنگنا،وضعیت بُغرَنج ،حالتی که از آن رهایی 

نباشد.بنابراین « تو آمپاز ماندن » رو به معنی « در تنگنا قرار گرفتن » می توان تعبیر کرد.

ضرس : (فرهنگ فارسی معین) 

(ض ) [ ع . ] (اِ.) دندان آسیا. ج . اضراس ، ضروس ؛ به ~ قاطع از روی یقین ،

« با کمال اطمینان »

املای صحیح ضرس قاطع :

بعضی به اشتباه می نویسند(ضرث ـ زرث ـ زرص ) قاطع،اما صحیحش

هست :  ضرس قاطع

ضرس به تنهایی یعنی دندان آسیا 

« به ضرس قاطع » یعنی « به یقین »
لوقوز (Loghoz) : به معنای «پرادعایی کردن» و تلویحا به معنای «چاخان کردن»

و «خالی بستن» و املای صحیح آن «لغز» و فعل آن «لغز خواندن» است.

قُمپز : به معنای «ادعای پوچ» و معادل لغت های انگلیسی «Boast» و 

«Bullshit» و « قمپز در کردن » به معنای «دعوای دروغین کردن » است.

ان قلت : به معنای «بیان اشکال و ایراد بر مطلب و سخنی » و گاهی به معنی 

« به نوعی گیر دادن » است.

این واژه،اصطلاحی عامیانه است.این واژه به «فرهنگ واژه یاب» وارد نشده 

است و بنابر شواهد؛ به تازگی به «لغت نامه ی دهخدا» اضافه شده است و 

هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است.

توضیح بیشتر آن که «لُغُز» و «قُمپُز» تلویحا هم معنی است.


مَغلَطه :

لغت نامه دهخدا

مغلطه. [ م َ ل َ طَ / طِ ] (از ع ، اِ) کلامی که مردمان بدان در غلط و اشتباه افتند. 

(از ناظم الاطباء).

 

فرهنگ فارسی معین

(مَ لَ طِ) [ ع . مغلطة ] (اِ.) سخنی که کسی را به غلط و اشتباه بیندازد.

 

فرهنگ لغت عمید

(اسم) [عربی: مغلطَة، جمع: مغالیط] (maqlate) سخنی که کسی را به غلط و

 اشتباه بیندازد.

شائبه : ( اسم ) 1 - ( اسم ) مونث شایب . 2 - ( اسم ) عیب وصمت . 3 - شک گمان

جمع : شوایب ( شوائب ) 

لغت نامه دهخدا : ( شائبه )

حادثه  دوران . (لغت نامه  مقامات حریری ). هول . (اقرب الموارد).

آمیختگی . (آنندراج ). آمیزش . (منتهی الارب ). ||

آمیزش چیز بد در چیز بهتر. (غیاث ). آلودگی . (منتهی الارب ). || 

عیب . (از اقرب الموارد). || 


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۱۵
طاهره مسجدی ـ دبیر ادبیات(تکمیلی ششم و دبیرستان دوره دوم)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی